چرا بعضی از مردم خوششانس و بعضی بدشانس هستند؟
شما ممکن است دوستی داشته باشید که در رقابت یا برای شغلی که درخواست میکند برنده میشود یا دوستی داشته باشید که عضوی از بدنش شکسته یا کارت شناساییاش گمشده باشد.
پروفسور وایزمن یک روانشناس بریتانیایی است که تحقیقات زیادی درزمینهٔ روانشناسی انجام داد. او فهمید که شانس ارتباط زیادی با افکار و رفتار مردم دارد که با شانس آنها در ارتباط است.
پروفسور وایزمن ۴ اصل را برای خوششانسی مردم پیشنهاد کردند که میتوان شانس را بهتر کرد:
۱- به فرصتهای خوششانسی توجه کنید و آنها را برای خود ایجاد کنید
پروفسور وایزمن آزمایشی طراحی کرد که در آن از افراد خواست تا تعداد تصاویر در یک روزنامه را بشمارند. در صفحه دوم جملهای بود که به آنها گفته شد خواندن را متوقف کنند و تعداد عکسها را بگویند.
مردم خوششانس به آن توجه کردند اما افراد بدشانس بدون توجه به آن به خواندن ادامه دادند. مردم خوششانس به فرصتها بیشتر از مردم بدشانس توجه دارند. آنها فرصتهای خوششانسی را در زندگیشان ایجاد میکنند.
آنها هیچ به یکروال خاص بسنده نمیکنند و بر اهدافشان کارهای جدید انجام میدهند، با افراد جدید صحبت میکنند و امکانات مختلفی برای خود فراهم میکنند.
بر طبق تستهای شخصیت در آزمایشی، افراد خوششانس اضطراب و نگرانی کمتر نسبت به افراد بدشانس دارند. اضطراب توانایی فرد را محدود میکند، بهطوریکه اضطراب مانعی در مسیر خوششانسی فرد محسوب میشود. به خاطر ایجاد مهمترین اصل، مهم است که اضطراب خود را کنترل کنید.
۲- به بصیرت خود گوش دهید
افراد خوششانس با گوش دادن به افکار و احساسات خود، بهعبارتدیگر به بصیرت خود تصمیمگیری میکنند. او همچنین اشاره میکند که افراد خوششانس به درک بصیرت خود، از طریق فعالیتهایی مانند مدیتیشن، تلاش میکنند. بصیرت خود را افزایش دهید که یکی از راههایی است که میتوانید شانس خود را افزایش دهید.
۳- انتظارات و پیشگوییهای مثبت نسبت به خود داشته باشید
افراد خوششانس بهروشنی آینده ایماندارند. این انتظارات مثبت باعث میشوند در کنار مردم با تعامل زندگی میکنند و بدون اینکه انتظار چیزی را داشته باشند. با مثبت اندیشی بیشتر، آنها موقعیتهای بهتری مقابل بدشانسی ایجاد میکنند.
۴- شانس بد را به شانس خوب تبدیل میکنید
وایزمن به واکنش افراد خوششانس و بدشانس به بد شومی شگفتزده شد. برای آزمایش، از آنها پرسید اگر در بانک دزدی به آنها حمله کند و به بازوی آنها شلیک کند، چه فکر میکنند.
افراد بدشانس گفتند یک بدشانسی است، ولی افراد خوششانس گفتند خوششانسی است که صدمه بدتر ندیدند. حتی یک نفر خوششانس اشاره کرد که این میتواند یک فرصت برای فروش داستان باشد.
وایزمن کنجکاو بود اگر مردم میتوانستند شانس خود را با این اصول تغییر دهند، بنابراین یک “مدرسه شانس” را راه انداخت تا ببیند افرادی که این اصول را برای یک ماه تمرین میکنند، چه اتفاقی میافتد.
او فهمید در عرض یک ماه شانس اکثر آنها بهطور چشمگیری بیشتر شد. افراد بدشانس خوششانس و افراد خوششانس، خوششانستر شدند.
نخستین گام بهره مندی از آرزویی نیرومند، و توانایی انجام کاری سازنده برای آن آرزو است.
آرزوی راستین هرگز سست و سرد و بی رنگ نیست، بلکه شدید و نیرومند است. به شیوه ایی درست پرورانده و بیان می شود و نطفه کامیابی را در خود دارد.هرچه آرزویتان نیرومندتر باشد، اقتدار شما برای حصول آن موهبت افزون تر می گردد.
چگونه می توان مشکلات را از سر راه برداشت و به توانگری و کامیابی رسید؟
باید تمام توجه خود را به هدفی بزرگ معطوف کنید.هدف بزرگ همیشه با آرزوهای کوچکتر همراه است که چون به دست آید، آرزوهای کوچکتر نیز خود به خود برآورده می شوند.
روانشناسان بر این عقیده اند که وقتی صاحب آرزوها و هدف های بزرگ هستیم، بر افراد و رویدادها اثر می گذاریم.
گویی همه کس و همه چیز ناخودآگاه با آرزوها و هدف های بزرگ ما همنوا می شوند و ما را یاری می کنند تا به آنها برسیم.
شگفت اینجاست که از میان افراد بیشماری که می پندارند می خواهند موفق باشند، تنها انگشت شماری به راستی صاحب آرزوهایی نیرومند هستند، مابقی از اینکه در جریان رویدادها و آرزوهای کوچک شناورباشند، خرسندند. اگر بعضی افراد به جایی رسیده اند، بدانید که آرزویی شدید برای بالاترین موهبت های زندگی در دل داشته اند.
راز بزرگ این است که به جای اینکه آرزوهای دیرین خود را با این بهانه که رویایی محال هستند سرکوب کنید، به طرزی سازنده به آنها بنگرید. یعنی ببینید آرزوهای راستین شما چه چیزهایی هستند و آنها را بنویسید.
از آرزوهایتان فهرستی تهیه کنید. به طور منظم به سراغ آنها بروید و در صورت لزوم آنها را عوض یا جابجا کنید.
وقتی آرزوهایتان را می نویسید، جایگاه ذهنی آنها منظم می شود. زیرا تنها زمانی ذهن آدمی ثمراتی معین به بار می آورد که به طرزی روشن به آن گفته شود که چه باید بکند.
بسیاری از مردم از راه های بیرونی برای موفقیت می کوشند، اما به هدف نمی رسند. زیرا می ترسند تکلیف خودشان را با اندیشه هایشان روشن کنند و به آرزوهایی مشخص برسند.
همه می خواهند زندگی بهتر و پول بیشتر داشته باشند، اما به روشنی نمی دانند چگونه می خواهند بهتر زندگی کنند و به چه مقدار پول بیشتر نیاز دارند.
بسیاری از مردم از قاطع بودن می ترسند. اما اگر آن آرزوهای درست عمیق را سرکوب کنید، و نگذارید از راهی سازنده آشکار و بیان شوند، معمولا به بیراهه می روند و به طرزی مخرب یا به صورت گرایش های عصبی و فشارها و هراسها و اعتیادها و بیماریهای روانی یا سایر اعمال منفی بروز می کنند.
موفقیت حاصل اندیشه و عمل آگاهانه است. زندگی انسانهای موفق گاه کامیاب و گاه ناکامیاب نیست. مثل پل یا ساختمان، حاصل برنامه ریزی دقیق است. بدون طرح های آگاهانه نمی توان شاهد ثمراتی استوار و پایدار شد.
مثلا می خواهید چه شغلی داشته باشید؟ می خواهید ماهیانه چه درآمدی کسب کنید؟ چه نوع رابطه عاشقانه می خواهید داشته باشید؟ همه اینها و هر چیز دیگر که آرزو دارید به آنها برسید و هدف والایتان در زندگی است، در فهرست خود بنویسید. تمام خواسته ها و اهداف خود را به صورت کامل و با تمام جزئیات بنویسید.
ضمنا به اینکه چگونه این آرزوها برآورده می شوند و به این موهبت ها دست می یابید، فکر نکنید.
همیشه به یاد داشته باشید: هر آنچه را بتوانیم تصور کنیم، به یاری خدا می توانیم به دست آوریم.
این یک حقیقت است که موانع از سر راه انسانی که می داند به کجا می رود می گریزد و دور می شود. گویی همه دنیا حامی انسانی است که می کوشد و برمی خیزد.
اندیشیدن به آرزوهای خویشتن، بیان سازنده آن از طریق نوشتن، تعیین زمان دلخواه برای برآورده شدن آنها، و دعا برای اینکه لطف خدا شامل حال آنها شود، دارای اقتداری شگفت انگیز است. چه بسا ساده لوحانه بنماید، اما معمولا حقیقت های بزرگ و اسرار قدرتمند ساده اند، آنقدر ساده که انسان عادی با کوشش برای یافتن راهی سخت تر آن را نادیده می گیرد.